اتک...پاک کننده تک


سوال شده که آیا دستشویی توسط آلمانا خر... بقیه خاطراتم کو؟ شط... دستم خورد پاکش کردم یعنی؟ ای مادرسگ... هه هه دایی بیلی... مادر سگتو بخوره.از اول می‌گم ولی یه جا که بشه سیو کرد.
امروز فرمانده با عجله رفت دستشویی ما دیدیم صدای آژیر خطر میاد سریع آماده شدیم ریختیم بیرون برای دفاع از مملکت که کارل فهمید صدا داره از دستشویی میاد.یواش رفتیم جلو دیدیم... فرمانده خیلی معدشون باد آورده... لباسامونو کندیم یه بمب خورد بغلمون فهمیدیم نه داداش اون اولیه واقاً آژیر بوده خلاصه توفنگارو چیز کردیم ریختیم بیرون دعوا.
باز آلمانیای جاکش با هواپیما اومده بودن... خوبه می‌دونن هری ناراحت می‌شه بخدا یه ذره ملاحظه ندارن... حالا هری هاااا هاااااااا کنان در رفت تو اون هیری وریی معلوم نیست کجا رفت. زک کونشو کرده بود هوا رید میخواست هواپیماهارو بزنه ولی رید رو خودش از شیکمش اومد پایین تا زیر گردنش گوهی شده بود... بعداً به ما گفت خوب شارژ نکرده بوده وگرنه قبلنا تا دیویست متر شتاب داشته... هه هه چقدر احمقانه میشه فکر کنید یه گوه با سرعت نود کیلومتر بر ساعت در مسیری در حال حرکت است. کودکی مشغول بازی با هفت عدد خیار است... گوه از کنار کودک می‌گذرد حساب کنید سرعت پردازش نورون های عصبی کودک و زمان شلیک فرمان عصبی در غلاف های میلین دار کودک را. 2 نمره
خلاصه مک موریس عاشق یکی از خلبانا شده بود اون لا... هی سنگ می‌نداخت بالا بخوره به هواپیماه... هواپیماِ... جدی، بخوایم بگیم havapeimae چجوری باید بگیم؟ اون انِ زبان فارسی که پیتزارو میگنه کش لقمه بهتره یه فکری به حال این چیزا بکنه. مک موریس سنگ می‌نداخت که اون جنگنده... :-> ... بیوفته بتونه دختره رو نجات بده ولی نتونست چون سنگ زد آره هوا... جنگنده هه سقوط کرد ولی قائدتاً توی همه جا دیدیم وقتی این چیزا میوفتن "می‌ترکن" ولی همین که سنگ زد خودش خی... خودش خیلیه.
یه حمله کوتاه داشتیم خلاصه ولی کاری بود...با مرغ... خوشمزه هم شده بود.
دستشوییامون خراب شده باز حالا باید توی تختامون بخوابیم.
پ.ن: کارل واسش سوال شده که آیا دستشویی توسط آلمانا خراب شده؟


اینم بنده حقیر درحال جابجایی بیل مکانیکیش.