استلخر


امروز عید فطر بود فرمانده گفت تمرین نمیخوایم...نمیگفتم نمیخواستیم هنوز پایگاه خرابه حیاط نداریم الان تو حیاطمون ساختمونه جای ساختمونمون حیاط گذاشتن...یه جوری جای اینارو عوض کردن که اصلاً نمیفهمی...حتی رفتن یکم گرد و خاک و ترک و نم و قدمت از چین وارد کردن ریختن توی ساختمون جدیده که عین قبلی شه...اینش به کنار.. حتی وقتی تو توالت میگوزی هم همون صدای قبلی رو میده...فقط گاهی یه صدای عجیبی بعدش میاد از بیرون که هه هه هه هه...احتمالا صدای هواکشه چون هیچ اسکلی به گوز نمیخنده.
خلاصه به مناسبت عید فرمانده بردمون استخر شهید چمران توی یه ده نزدیک منچستر خیلی چسبید جاتون خالی همه لخت شدیم اونجاهای همو دیدیم خندیدیم...بعد هی شنا کردیم هی تو استخر شاشیدیم و آب خوردیم خیلی حال داد...زک روی دایو رید کارل پاش رفت روش سر خورد با کون افتاد تو استخر کلی آب رفت تو کونش تا چند ساعت مثل فلاکس شربتای بهشت زهرا شاش میرید.
البته اونا شربت میرینن و من احتمال میدم که بهشت زهرا این تاثر رو روش میذاره...شاید اگه کارلم اونجا بود شربت میرید یا اگه اون فلاکسا اینجا بودن شاش...خفه شو سیمون بد دهن از اولش داری حرف بد میزنی حرفای پادره روحانی یادت رفت؟ "هرکس حرف از ان و گه بزند خدا در بهشت خانه ای از گه به او میدهد با حوریانی پشمالو که جای سینه توی شرت هایشان پیاز دارند" یا ابوالفضل خدایا گه خوردم دیگه حرف بد نمیزنم از الان حساب کن... نه نه وایسا....کون...خب از الان حساب کن...
راستی...هری پاتر پیدا شد...خودش برگشت یعنی...یه جارو کرده بود تو کو...ام...تو باسنش بعد میگفت من جادوگرم اینم جاروی خفنمه دارم دنبال توپ طلا میگردم وگرنه کوییدیچ میبازیم جینی بوس نمیده از این حرفا...ما که نفهمیدیم چی شد...اومد باهامون استخر همون اول خودشو تو آب دید باز هااااااااااااااا هاااااااااااااااااا ولی یکی اون لا زد تو سرش نشست گوشه استخر تا آخرش.
فرمانده خودش رفته بود تو استخر زنان... گفت میرم ببینم غلظت پ هاش آب اونا چطوره زود میام. نیومد...


الان ساعت دو نیم صبحه...همه خوابن من با نور چراغ قوی ته گوشیم دارم مینویسم براتون اینم عکس اوناییه که امروز بودن ...بارون میاد هوا سرده کون لقتون شب بخیر....اوخ...گفتم کون...حرف بد...حوری...پیاز...شط.خدا لعنتتون کنه که کونتون رید تو بهشتم...